ایل بزرگ قشقائی
تاری آدونا                                                                                                                         ائل اوبا اویماقلاریمیز     

تورک گؤزه لی قاشقای قیزی
سید جلیل حسینی.

جننت ائدن او شیراز'ی         تورک گؤزه لی قاشقای قیزی
سووروشدو مندن تبریز'ی     تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

آدی مارال، اوزو مارال            سوزگون باخیش، درین خیال
یاناقدا خال، دوداقدا بال         تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

باخ یئریشه، عیشوه، نازا           حئیران قالدیم خوش آوازا
سؤز قوشوردو خان آیواز'ا    تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

قیرخ اوچو ده اؤتسه یاشیم            مارگونا دؤندو گؤز یاشم
باخ قوشا چایلی قارداشیم      تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

بو گؤزه له وئره ن هانی                  سمرقند'ی، بوخارا'نی
«سئیید جلیل» وئره ر جانی   تورک گؤزه لی قاشقای قیزی

 

به اطلاع عزیزان می رساند جلسه جمعیت جوانان ایل قشقائی در تاریخ ۲۹/۶/۱۳۸۶  از ساعت ۱۶ الی ۱۸ در محل خیابان استاد نجات الهی ـ نبش ورشو ـ مرکز تشکلهای  غیر دولتی شهرداری تهران ـ طبقه دوم سالن مهر تشکیل می گردد .منتظر حضور شما عزیزان هستیم .

 

 

مختصری از ایل بزرگ  قشقائی

ایل بزرگ قشقایی :
ایل قشقایی در استان فارس سکونت دارد و یکی از ایلهای بزرگ کشور است . قشقاییان معروف ترین قبایل کوچنده هستند که در واقع کنفدراسیون بزرگی از طوایف مختلف را تشکیل داده اند .
۱ – وجه تسمیه و سابقه تاریخی :

الف – وجه تسمیه :
بنا به روایت بزرگان ایل قشقایی که سینه به سینه نقل گردیده است ، برای نخستین بار نام قشقایی از اسم "جانی آقا قشقایی " نامی از صاحب منصبان شاه عباس که به سرپرستی ایلات و عشایر و حکومت فارس مامور میشود ماخوذ گردیده است ( ۱۶۲۹ – ۱۵۸۷
میلادی ۱۰۰۸ – ۹۶۶ شمسی ) (۱)

نُصرَت الله فَتحی ، که در سال
۱۳۲۳ شمسی به عنوان مامور و نماینده وزارت دارایی به استان فارس رفته است در باب وجه تسمیه قشقایی می نویسد :
برای وجه تسمیه قشقایی چند روایت است اما اخیرا از یک تن پیرمرد شیرازی مطلبی شنیده ام که برایم تازگی دارد و آن این است که قشقایی در بدو امر قاچ قویی یا قاچ قوی بوده ، یعنی بگذار و فرار کُن و تدریجا از کثرت استعمال قشقایی شده است و به همین جهت بین سایر ایلات شیراز خاصه بویراحمدی ها معروف است که " ترک پاشنه ندارد " . یعنی استقامت نمیکند و می گذارد یا میریزد و فرار می کند." (
۲)
میرزا حسن فسایی صاحب فارسنامه ناصری درباره نام قشقایی معتقد است که : " کلمه ریشه ای این نام واژه تُرکی " قاچ قایی " به معنای گریخته بوده است . و در این باره چنین می نویسد : چون " ایل خَلَج " از اراضی ممالک " روم " به خاک عَراقِ عَجَم آمدند ، گروهی از آنها فرار کرده در مملکت فارس توقف نمودند و مردمان خَلَج این گروه را " قاچ قایی " گفتند . یعنی گریخته و بعد از تغییراتِ لفظی قشقایی شد . (
۳)
هنری فیلد دانشمند مردم شناس می نویسد :
روایت براین است که در موقع حمله مغول وقتی ترکمنها به ایالت " عراق عجم " رسیدند ، گروهی از آنان فرار کردند و در فارس مستقر گردیدند و ترکمنها این گروه راقشقایی یعنی آنهایی که فرار کرده اند نامیده اند( قشماک ، یعنی فرار کردن ) بعدا تغییر و تحول در تلفظ نام آنها قشقایی شد .(
۴)
قاشقه ، در گویش تُرکی به چهارپایان ، مخصوصا به اسبی که در پیشانی نشان سفید داشته باشد گفته میشود .
در" جُغَتایی " قاشقه به وسیله ای گفته میشود که در هنگام جنگ به پیشانی اسبها میبستند .
همانطور که اسامی بعضی از ایلها همانند : آق قُویُونلُو و دَوّلو به نام یکی از چهارپایان اهلی منسوب است . از این رو نام قشقایی نیز از واژه قشقا که تُرکان به " اسب پیشانی سفید " میگویند گرفته شده است .
از آنجا که در میان روستاییان آذربایجان به فرد بی باک ، دلیر و جسور ، قاشقا ،مینامند و از طرفی میتوان در زبان " تُرکی " حرف " الف " را در بعضی کلمات وارد و از بعضی کلمات خارج نمود بنابراین ، قشقا و قشقه ، هر سه درست است و یکی هستند.
میرزا جعفر خورموجی ملقب به " حقایق نگار " در کتاب حقایق الاخبار خود ذیل وقایع سال
۱۲۶۷ هجری قمری چنین می نویسد : وجه تسمیه ایشان به قشقایی آنچه از آثار و سیر ظاهر و آشکار میشود این است که این طایفه از ترکمانان " دشت قُبچاق " بوده و با " اتابکان سُلغُری " به این مرز و بوم به اتفاق آمده اند ، چون از تیره " طایفه یَموت " که مسمی به " قشقه " میباشند لهذا به قشقایی مسمی شدند .
در کتاب خلاصه عباسی ، میرزا مهدی خان استرآبادی در معنی کلمه قاشقه چنین آمده است :


ایل بزرگ قشقایی :

ایل قشقایی در استان فارس سکونت دارد و یکی از ایلهای بزرگ کشور است . قشقاییان معروف ترین قبایل کوچنده هستند که در واقع کنفدراسیون بزرگی از طوایف مختلف را تشکیل داده اند .

۱ – وجه تسمیه و سابقه تاریخی :

الف – وجه تسمیه :

بنا به روایت بزرگان ایل قشقایی که سینه به سینه نقل گردیده است ، برای نخستین بار نام قشقایی از اسم "جانی آقا قشقایی " نامی از صاحب منصبان شاه عباس که به سرپرستی ایلات و عشایر و حکومت فارس مامور میشود ماخوذ گردیده است (
۱۶۲۹ – ۱۵۸۷ میلادی ۱۰۰۸ – ۹۶۶ شمسی ) (۱)

نُصرَت الله فَتحی ، که در سال
۱۳۲۳ شمسی به عنوان مامور و نماینده وزارت دارایی به استان فارس رفته است در باب وجه تسمیه قشقایی می نویسد :

برای وجه تسمیه قشقایی چند روایت است اما اخیرا از یک تن پیرمرد شیرازی مطلبی شنیده ام که برایم تازگی دارد و آن این است که قشقایی در بدو امر قاچ قویی یا قاچ قوی بوده ، یعنی بگذار و فرار کُن و تدریجا از کثرت استعمال قشقایی شده است و به همین جهت بین سایر ایلات شیراز خاصه بویراحمدی ها معروف است که " ترک پاشنه ندارد " . یعنی استقامت نمیکند و می گذارد یا میریزد و فرار می کند." (
۲)

میرزا حسن فسایی صاحب فارسنامه ناصری درباره نام قشقایی معتقد است که : " کلمه ریشه ای این نام واژه تُرکی " قاچ قایی " به معنای گریخته بوده است . و در این باره چنین می نویسد : چون " ایل خَلَج " از اراضی ممالک " روم " به خاک عَراقِ عَجَم آمدند ، گروهی از آنها فرار کرده در مملکت فارس توقف نمودند و مردمان خَلَج این گروه را " قاچ قایی " گفتند . یعنی گریخته و بعد از تغییراتِ لفظی قشقایی شد . (
۳)

هنری فیلد دانشمند مردم شناس می نویسد :

روایت براین است که در موقع حمله مغول وقتی ترکمنها به ایالت " عراق عجم " رسیدند ، گروهی از آنان فرار کردند و در فارس مستقر گردیدند و ترکمنها این گروه راقشقایی یعنی آنهایی که فرار کرده اند نامیده اند( قشماک ، یعنی فرار کردن ) بعدا تغییر و تحول در تلفظ نام آنها قشقایی شد .(
۴)

قاشقه ، در گویش تُرکی به چهارپایان ، مخصوصا به اسبی که در پیشانی نشان سفید داشته باشد گفته میشود .

در" جُغَتایی " قاشقه به وسیله ای گفته میشود که در هنگام جنگ به پیشانی اسبها میبستند .

همانطور که اسامی بعضی از ایلها همانند : آق قُویُونلُو و دَوّلو به نام یکی از چهارپایان اهلی منسوب است . از این رو نام قشقایی نیز از واژه قشقا که تُرکان به " اسب پیشانی سفید " میگویند گرفته شده است .

از آنجا که در میان روستاییان آذربایجان به فرد بی باک ، دلیر و جسور ، قاشقا ،مینامند و از طرفی میتوان در زبان " تُرکی " حرف " الف " را در بعضی کلمات وارد و از بعضی کلمات خارج نمود بنابراین ، قشقا و قشقه ، هر سه درست است و یکی هستند.

میرزا جعفر خورموجی ملقب به " حقایق نگار " در کتاب حقایق الاخبار خود ذیل وقایع سال
۱۲۶۷ هجری قمری چنین می نویسد : وجه تسمیه ایشان به قشقایی آنچه از آثار و سیر ظاهر و آشکار میشود این است که این طایفه از ترکمانان " دشت قُبچاق " بوده و با " اتابکان سُلغُری " به این مرز و بوم به اتفاق آمده اند ، چون از تیره " طایفه یَموت " که مسمی به " قشقه " میباشند لهذا به قشقایی مسمی شدند .

در کتاب خلاصه عباسی ، میرزا مهدی خان استرآبادی در معنی کلمه قاشقه چنین آمده است :

" قاشقه ، حیوانی پیشانی سفید است و قاشقه اختایی ، در پیش مغول ، امیر آخور اسبان پیشانی سفید بود ."

با توجه به مراتب بالا میتوان گفت ایل قشقایی که امروز در فارس ساکن و به زبان تُرکی صحبت میکنند اصلا از تُرکمانان دشت قُبچاق و آن حدود بوده که بعدها به نواحی بین هندوستان و سیستان کوچ کرده و از آنجا به عراق عجم راه یافته و بالاخره برای همیشه در فارس اقامت نموده اند . (
۵)

ب – سابقه تاریخی :

ناصرخان قشقایی رئیس ایل قشقایی درباره تاریخچه ایل گفته است : اسناد کتبی در دست نداریم ، اما آنچه سینه به سینه به ما رسیده است ، اینکه اجداد ما به دنبال " چنگیزخان " که در سایه جنگهای خویش لقب جهانگشای گرفت و فرمانفرمای آسیا شد آمده اند . ابتداء در دامنه های " جبال قفقاز " استقرار یافتند . اما اندکی بعد به حوالی اردبیل ، نقل مکان کردند . از نژاد تُرکند و از اولاد طایفه " آق قوینلو " یعنی صاحب گوسفند سفید . تنها ایلی که توانست سپاه " تیمور " را بشکند ، همین ایل بود .

چند قرن پس از آن شاه اسماعیل صفوی از ایل استمداد کرد تا جنوب ایران را حفظ کند و نگذارد " پرتقالیها " مراکز تجاری تاسیس نمایند و به داخله ایران راه یابند . به این جهت ایل در مکان فعلی مستقر گشت . (
۶)

در تاریخ ایران تا پیش از روی کار آمدن سلسله صفویه از حضور قشقاییان مدارک مستندی وجود ندارد . ولی طایفه ای تُرک زبان به نام " فارسیمدان " در منطقه فارس زندگی می کرده اند . از این رو نمیتوان باور داشت که مردم قشقایی به صورت یک واحد کلی ایلی ترک زبان به شکل امروزی خود به فارس کوچ کرده باشند ، بلکه این مهاجرت در طی دوران بعد به تدریج صورت گرفته است .

بهر حال حرکت آرام و تدریجی طوایف پراکنده قشقایی ( که بعدها به این نام خوانده شدند ) به منطقه فارس که از حدود
۶۰۰ سال پیش آغاز شده بود نزدیک به سه قرن و تا اواخر دوره زندیه ادامه یافت .

شاه عباس صفوی (
۱۲۶۹ – ۱۵۸۷ نیلادی ۱۰۰۸ – ۹۶۶ شمسی ) ، " جانی آقا قشقایی " نامی را به حکومت ایلات منطقه فارس مامور نمود .

جانی آقا ، پس از این انتصاب تا آنجا که توانست در راه ایجاد یک اتحاد سیاسی به ظاهر مستحکم کوشش کرد و توانست همه ساله خراجهای جمع آوری شده را به دربار صفویه به اصفهان بفرستد .

وحدت ایل قشقایی به همت و تدبیر جانی آقا قشقایی امکان پذیر شد که ظاهرا نام ایل ماخوذ از کنیه نیای او "امیر شاهلو قشقایی " است .

نادرشاه ، این اتحادیه را درهم ریخت و گروهی از مردم ایل قشقایی را به خراسان کوچاند که با به قدرت رسیدن " کریم خان زند " همگی به موطن اصلی خود ( فارس ) بازگشتند .

از اواخر حکومت " زندیه " ایل قشقایی تحت سرپرستی " جانی خان " از اعقاب جانی آقا قشقایی که در سال
۱۲۳۴ هجری قمری از سوی فتحعلی شاه قاجار به لقب ایلخانی مفتخر شده بود به صورت یک نیروی سازمان یافته و با نفوذ درآمد که در امور سیاسی و نظامی جنوب ایران منشاء اثر بود .

در سال
۱۲۳۶ هجری قمری ، میان ایل قشقایی و بختیاری نزاعی در گرفت . از این رو فتحعلی شاه قاجار " امیر محمدقاسم خان ظهیرالدوله " داماد خود را به منظور پایان دادن به این جنگ و صلح بین آنان مامور فارس نمود .

قشقاییان در جنگ " هرات " و لشکر کشی انگلیس به جنوب ایران (
۱۲۷۴ هجری قمری ) مردانه ایستاده و دلیرانه جنگ کردند .

در سال
۱۲۶۳ هجری قمری " محمد قلی خان " پسر جانی خان ایلخانی قشقایی که در دارالخلافه بسر می برد بدون اجازه دولت ، تهران را به سوی فارس ترک می کند . از این روی " حسین خان نظام الدوله " والی فارس برای گوشمالی او به منطقه قلمرو ایل قشقایی می رود . پس از چند روز که در گرم آباد و چمن حَنا ، توقف مینماید ، محمد قلی خان توسط یکی از افرادش مبلغی وجه نقد به عنوان پیش کش برای نظام الدوله می فرستد . والی به محض دریافت وجه ، محمد قلی خان را می بخشد و به شیراز مراجعت مینماید . (۷)

محمد جعفر خورموجی مولف کتاب حقایق الاخبار ناصری ضمن وقایع سال
۱۲۶۴ هجری قمری درباره قیام مردم فارس و عشایر قشقایی علیه حسین خان نظام الدوله حاکم فارس که بلافاصله پس از مرگ محمدشاه قاجار اتفاق افتاد چنین می نویسد :

" از آن جمله انقلاب مملکت فارس و شورش اهل شیراز بر حسین خان نظام الدوله و جماعت سرباز بود . . . در این اثنا محمدقلی خان ایلخانی که به تازگی از نظام الدوله آزرده و دلگرانی داشت با هزار و پانصد نفر قشقایی و خِشتی وارد خارج شهر و در این باب با اهل شهر همراز و انباز گشت . ارگ سلطانی شیراز به محاصره عشایر قشقایی در آمد و این محاصره مدت چهل روز بطول انجامید و چند نفر از ماموران حکومت نیز کشته شدند . سر انجام امیر اصلان خان از سوی ناصرالدین شاه به فارس آمد و به این غایله خاتمه داد .

پس از چند روز احمدخان نوایی ( = عمید الملک ) نیز به شیراز آمد و به موجب فرمانی که داشت نظام الدوله را زندانی نمود تا بالاخره در همین سال " بهرام میرزا معزالدوله " پسر دوم " عباس میرزای نایب السلطنه " به ایالت فارس تعیین و اعزام گردید .

ایلخانی قشقایی به تدریج قدرتی به هم زدند و در مواردی منافع دولت انگلیس را در فارس به خطر انداختند ، تا اینکه در اثر فشار آن دولت مورد بی مهری و غضب ناصرالدین شاه قرار گرفته و سران ایلات خَمسه را در مقابل آنان تقویت کردند .

پس از قتل ناصرالدین شاه ، سهراب خان و داراب خان که از سران مشهور ایل قشقایی بودند هر از گاهی به قوای انگلیسی مستقر در جنوب ایران شبیخون زده و تلفات غیر قابل جبرانی به آنان وارد می ساختند .

پس از داراب خان ، پسر او اسماعیل خان که به " صولت الدوله " سردار عشایر معروف بود به ایلخانی و ریاست ایل قشقایی منصوب می گردد . وی مردی شجاع ، مدیری کاردان و سیاستمداربا هوشی بود .

صولت الدوله ، در جنگ بین الملل اول علیه انگلیسی ها و وابسته های آنان و در فارس مبارزات پی گیری را رهبری می کرد که در تاریخ محلی فارس از ارزش ویژه ای برخوردار است . " (
۸)

صولت الدوله ، سرانجام توسط زضاشاه دستگیر و زندانی شد و در زندان جان سپرد .

خلع رضاشاه پهلوی در سال
۱۳۲۰ شمسی = ۱۹۴۱ میلادی و حضور قوای خارجی در ایران و تضعیف دولت مرکزی ، به روسای ایلات از جمله ایل قشقایی فرصت داد که در تحکیم موقعیت خویش بکوشند و ذخیره کافی از سلاح و مهمات از طریق غیر مستقیم به دست آورند .

از این رو ایلخانی قشقایی که در تبعید بسر می برد به فارس بازگشت و بار دیگر ایل قشقایی به قدرت رسید و مقام اجتماعی و سیاسی گذشته خود را بدست آورد و در سال
۱۳۲۲ شمسی = ۱۹۴۳ میلادی به سرپرستی ناصرخان قشقایی سر به شورش برداشت و از دولت خواست که املاک و دارایی ایل را که در زمان رضاشاه به عنوان گوشمالی از آنان گرفته شده بود به ایشان بازگرداند .

دولت سپاهی برای سرکوب ایل مذکور به منطقه فرستاد . قوای دولتی در سال
۱۳۲۲ از ایل قشقایی یه سختی شکست خورد .

قشقاییان " پادگان سمیرم " را اشغال نمودند و
۲۰۰ ارتشی را به قتل رساندند . در میان مقتولین سه نفر سرهنگ نیز وجود داشت . به دنبال این جنگ دولت مرکزی از طریق مذاکره با سران ایل قشقایی توانست با آنان توافق نماید . در پی این توافق قشقاییان دست از شورش برداشتند و موقتا منطقه آرام گردید .

این وضع تا سال
۱۳۲۹ شمسی = ۱۹۵۰ میلادی که دولت مرکزی در فکر تحکیم قدرت خود برآمد برقرار بود تا سرانجام در ستاد ارتش سازمانی به نام دایره مستقل ایلات به ریاست سرهنگ عبدالمجید کافی ، بوجود آمد و در نتیجه امور داخلی ایل قشقایی نیز همانند دیگر ایلات به دست قوای دولتی افتاد و تحت ریاست سرهنگ پیاده رضاقلی اقدسی شیرازی رئیس شعبه ایلات ناحیه جنوب رسما اداره میشد . (۹)

شورایعالی عشایر ایران نیز در اول آبان ماه سال
۱۳۳۲ شمسی تشکیل گردید .(۱۰)

و بالاخره در سال
۱۳۳۵ شمسی = ۱۹۵۶ میلادی مقام ایلخان ، ایل بیگی و کلانتر رسما ازز سوی حکومت مرکزی ملغی اعلام گردید و به دنبال آن بسیاری از خوانین و کلانتران بازداشت و تبعید شدند . (۱۱)

۲ – جمعیت ایل قشقایی :


از سال
۱۲۲۳ شمسی = ۱۸۴۴ میلادی جمعیت ایل قشقایی ، بنا به مناسبتی توسط افراد و سازمانهای مختلف به شرح زیر محاسبه و برآورد گردیده است که نوساناتی تا حدود چند برابر در آنها مشاهده می شود .

تعداد- سال شمسی- سال میلادی- نام آمارگر

۳۰۰۰۰ تا۴۰۰۰۰ خانوار (۱۲)- ۱۲۳۲- ۱۸۴۴- لیدی شل
۶۰۰۰۰ خانوار(۱۳)- ۱۲۵۰- ۱۸۷۱- لرد گرزن
۲۵۰۰۰ خانوار(۱۴)- ۱۲۷۰- ۱۸۹۱- لرد گرزن
۱۳۰۰۰۰ خانوار(۱۵)- ۱۳۰۹- ۱۹۳۰- سایکس
۳۷۶۳۰ خانوار (۱۶)- ۱۳۱۱- ۱۹۳۲- دکتر مسعود کیهان
۵۵۰۰۰ خانوار(۱۷)- ۱۳۱۵- ۱۹۳۶- احمد احتسابیان
۳۳۰۴۵ خانوار(۱۸)- ۱۳۱۷- ۱۹۳۸- هنری فیلد
۳۰۰۰۰ خانوار(۱۹)- ۱۳۴۱- ۱۹۶۲- حسین کسبیان
۲۳۱۶۴ خانوار(۲۰)- ۱۳۴۲- ۱۹۶۳- سازمان ملی یونسکو
۳۴۰۸۳ خانوار(۲۱)- ۱۳۵۲- ۱۹۷۳- محمدحسن سهامی
۱۴۱۰۰۰ خانوار(۲۲)- ۱۳۵۸- ۱۹۷۹- فرهنگسرا نیاوران
۲۸۷۰۶ خانوار(۲۳)- ۱۳۶۰- ۱۹۸۱- سازمان امور عشایر
۱۳۷۵۲ خانوار (فقط کوچرو) (۲۴)- ۱۳۶۱- ۱۹۸۲- جهاد سازندگی فارس

۳ – سردسیر ، گرمسیر :

ایل قشقایی دارای دو منطقه سردسیری است . نخست منطقه بین شیراز و دشت اَرژَن تا پیرامون کازرون میباشد ، دیگری در شمال شرقی شیراز واقع شده که از " اردکان " فارس تا مرزهای کهگیلویه و از شمال آباده تا قُمشه ( شهرضا ) ادامه مییابد و به سرحد بزرگ معروف است .

گرمسیر ایل قشقایی در گذشته از مناطق کم ارتفاع جلگه ای و پست جنوب شرقی فارس ( لار ، جهرم ، فیروزآباد ، کازرون تا حدود ، بهبهان و گَناوه ) تشکیل میشده ولی امروز گرمسیر آنان به بیش از دو برابر وسعت یافته است . (
۲۵)

۴ – ساخت ایلی :

ایل قشقایی از شش شاخه : دره شوری ، شش بلوکی ، کشکولی بزرگ ، کشکولی کوچک ، عمله و فارسیمدان ، تشکیل گردیده است ولی در ساختمان ایلی هریک از شاخه های مزبور را اصطلاحا " طایفه " می نامند .

هر طایفه از چندین تیره و هر تیره از چندین " بُنکو یا ایشوم " و هر " بُنکو" از شاخه هایی به نام " بیله " و هر " بیله " از چند " خانوار " تشکیل شده است . بنابر این ساختمان سنتی ایلی از ایل تا خانوار به صورت زیر طبقه بندی شده است :

ایل --------- طایفه --------- تیره ---------- بُنکو (ایشوم ) ----------- بیله --------- خانوار
چون در بخشهایی که آمد تعریف مربوط به ایل ، طایفه ، تیره و خانوار یادآوری شد لذا در اینجا به تشریح اصطلاحات دیگری که در ساختمان ایل قشقایی وجود دارد می پردازیم .

الف – بُنکو : بُنکو ، از اجتماع چند سیاه چادر در منطقه محدودی به نام " یورت " که در داخل مرتع مستقر میشوند تشکیل گردیده است .افراد مستقر در این واحد اغلب خویشاوند و در مسایل مربوط به دامداری و کشاورزی باهم توافق نزدیک دارند .

قشقاییان علاوه بر اصطلاح " بُنکو" واحدهای اجتماعی خود را " ابه ، بولک و یا ایشوم " مینامند . کلیه افراد ساکن در " بُنکو " از تیره خاصی بوده دارای نیای مشترک هستند ، مرتع آنان مشترک و تصمیمات ایشان نیز مشترک است . " بُنکو " واحدی اقتصادی و هم اجتماعی بشمار می رود . سرپرست هر " بُنکو " ریش سفید نامیده میشود که از بین افراد همان " بُنکو" انتخاب شده و کلیه مسایل مربوط به بُنکو را زیر نظر دارد .

ب – بیله : بیله ، کوچکترین واحد اجتماعی در سلسله ساخت ایلی است که از گردهم آیی چند خانوار خویشاوند تشکیل میگردد ، در بعضی از طایفه های قشقایی " بُنکوها " به شاخه های متعددی به نام " بیله " تقسیم میگردند .

بیله ، واحد اساسی تعاون زراعی و دامداری را تشکیل میدهد و از لحاظ فعالیتهای روزمره از اهمیت بسیاری برخوردار است . زیرا که واحدی از افراد به وجود می آورد که هنگام کوچ تواما حرکت کرده یاری و همکاری های مفیدی را سبب میشود .

آخرین رده ایلی طوایف کشکولی کوچک، کشکولی بزرگ ،و دره شوری ، بُنکو ، میباشد ودارای " بیله ای " نیستند . اما طوایف فارسیمدان و عمله ، دارای بیله های اندکی ( حدود
۱۳ درصد کل بیله های ایل) میباشند ولی طایفه شش بلوکی دارای بیشاز ۱۸۰ بیله ( ۸۷ درصد کل ) است . (۲۶)

ج – طوایف و تیره های ایل قشقایی :

الف – طایفه دَره شوُری :

دره شوری ، یکی از طوایف نیرومند و مشهور ایل قشقایی است که طبق آخرین آمار دولتی (
۱۳۶۰ ) دارای ۶۴ تیره و ۵۱۶۹ خانوار (۲۷۳۹۶ نفر) بوده است . (۲۷)

تعدادی از مردم این طایفه " تخته قاپو" گردیده و بقیه هم در حال " اِسکان" میباشند . امرار معاش آنان از گله داری و زراعت غلات است . منطقه سردسیر آنان پیرامون سمیرم ، دردشت ، خسروشیرین،سولیجان ، سِمیرم علیا ، قورتپه ، سیاه وکلک سِمیرم و کرمآباد است .

گرمسیرشان دوگنبدان ، حسین آباد ، سر مشهد ، جَرِه ، خِشت ، باشت و بابوئی ، مَمَسَنی ، گوراِسپید ، هفت دشت ماهور ، کوهمره توران ، کوه براق ، بشارگان ، کوه سرخ ، پیرامون کازرون ، هفت دشت ، پیر سرخ باشت ، کوه سیاه و قره دشت براق است . (
۲۸)

مهمترین تیره های این طایفه عبارتند از : کیخایی ، خانی ، جانبازلو ، شبانکاره ، بهرام کیخایی ، چهار پنجه ، ایمانلو ، چهار پنجه نره ای .(
۲۹)

ب – طایفه عَمَلِه :

طایفه عَمَلِه ، یکی از بزرگترین طوایف ایل قشقایی است که در زمان ایلخانی صولت الدوله ( پدر ناصرخان و خسروخان قشقایی ) برای رسیدگی به کارهای شخصی ایلخان ، جمع آوری حق مالکانه ، رسیدگی به امور کشاورزی ، گله داری و تنظیم امور ایلی از تیره های مختلف ایل قشقایی و سران آنها تشکیل گردید . طایفه عمله یا عمال اجرای دستوران و فرمانهای ایلخانی بزرگ با اینکه اکنون سمت و وظایف قبلی خود را از دست داده است هنوز هم به اسم " عَمَلِه " خوانده میشود .

خوانین هر طایفه نیز دارای عده ای خدمتگزار و کارگزار مخصوص بوده اند که آنان را " عَمَلِه دور و بَرِ خان " مینامیدند و از افراد " طایفه بزرگ عمله " نبوده اند . (
۳۰)

گرمسیر طایفه عمله ، منطقه وسیعی از شهرستان لار ، فیروزآباد و جهرم است و سردسیرشان اطراف شهرستان شیراز ، بعضی از روستاهای شهرستان آباده و حومه سمیرم از شهرستان قُمشه ( شهرضا ) میباشد . (
۳۱)

طایفه عمله ، دارای یک تیره به نام " صفی خانی " است که این تیره از
۷۲ زیر تیره تشکیل گردیده است . جمعیت طایفه عمله در سال ۱۳۶۰ شمسی ۸۰۱۱ خانوار ( ۴۲۴۶۱ نفر ) بوده است . (۳۲)

ج – طایفه فارسیمدان :

این طایفه زمستانها در دهستان "جَرِه " و حدود روستاهای ، فامور ، دادین ، سرمشهد ، جدول تُرکی ، پل آبگینه از شهرستان کازرون و ناحیه " پشت پرو جمیله " گیسگان ، رود فاریاب ، از شهرستان دَشتی و دشتستان میگذرانند و تابستانها در پیرامون شهرستانهای آباده ، قُمشه (شهرضا) بروجن ، بسر می برند . این طایفه در سال
۱۳۶۱ دارای ۵۶ تیره ، ۲۷۱۵ خانوار یا (۱۲۳۹۴ نفر ) بوده است .

د – طایفه شش بلوکی :

چون مردم این طایفه در اصل از ناحیه " شش بلوک خلجستان " به این منطقه آمده اند به " شش بلوکی" نامیده شده اند . مردم شش بلوکی از راه زراعت و گله داری امرار معاش میکنند و گرمسیر آنان بوشکان دشتی ، کوه سیاه دشتی ، حومه ، فراشبند ، دَهرَم ، میباشد و سردسیرشان حومه ، اقلید ، ایزد خواست و کوه آران از شهرستان آباده است . (
۳۳)

این طایفه در سال
۱۳۶۱ دارای ۶۰ تیره ، ۶۴۰۳ خانوار(۳۳۹۳۸ نفر ) بوده است .(۳۴)

ه – طایفه کشکولی بزرگ :

این طایفه از حدود
۴۰ تیره تشکیل گردیده ، زمستانها در ماهور میلاتی ، چنار شاهیجان ، پیرامون کازرون و باباکلان ، بسر میبرد و ییلاق آن ، کوه آبنو ، خرک ، چهل چشمه ، دشت ارژن ، ایزد خواست ، زنگنه ، کهره ، کوه میشان و اََردِکان است . مردم طایفه کشکولی بزرگ به زراعت و گله داری اشتغال دارند . عده ای از آنان تخته قاپو شده اند و بقیه نیز در حال اسکان هستند . جمعیت این طایفه در سال ۱۳۴۲ حدود ۴۸۶۲ خانوار (۳۵) و در سال ۱۳۵۲ شمسی ۳۶۷۶ خانوار (۳۶) و در سال ۱۳۶۰ ، بالغ بر ۵۲۷ خانوار (۲۷۹۳۵ نفر) بوده است . (۳۷)

و – طایفه کشکولی کوچک :

این طایفه از
۱۲ تیره تشکیل گردیده و در سال ۱۳۶۱ دارای ۱۱۳۸ خانوار ( ۶۰۳۷ نفر ) بوده است .

منطقه سردسیر آنان پیرامون ، کاکان ، درگینه ، ساران ، تُل خانی و گرمسیر ایشان حوالی " هنگام " پیرامون فیروزآباد ، خاردان ، زتردان و مشرق دشت لار است .

۵ – ساخت قدرت :

در گذشته طوایف مختلف ایل تحت سرپرستی ایلخان بزرگ اداره میشد . ایلخان به ظاهر از سوی دولت مرکزی انتخاب میگردید . اما در عمل از تیره " شاهی لوی " طایفه " عمله " این قدرت را بدست می گرفت .

ایلخان مسئول برقراری نظم و قانون و همچنین جمع آوری خراج بود . وی برای هر طایفه یک " کلانتر " تعیین مینمود که بتواند کنترل اداره املاک و امور " کوچ " را زیر نظر داشته باشد و مجری دستورات و خواستهای ایلخان باشد . هر تیره توسط " کدخدا " اداره می شد . کدخدا بر طبق نظام سنتی ایل مسئول جمع آوری خراج و مجری دستورات کلانتران هستند .

سلسله مراتب قدرت در ایل قشقایی در گذشته به شرح زیر بوده است (
۳۸) . *

شبکه قدرت- ساخت اجتماعی

ایلخان- ایل
کلانتر- طایفه
کدخدا- تیره
ریش سفید- بُنکو
ریش سفید- بیله
رئیس خانوار- خانوار

یادداشت های بخش
۷

۱ – نامه نور ، شماره ۴و۵ دهم آذرماه ۱۳۵۸ صفحه ۵۷ .
۲ – مجله وحید ، دور نهم شماره ۹۹ اسفند ۱۳۵۰ ص ۱۷۳۴.
۳ – تاریخ فارسنامه ناصری ، گفتار دوم ، ص ۳۱۲ .
۴ – مردم شناسی ایران ، ص ۲۵۹ .
۵ – مجله یادگار، سال ۴ ، شماره ۸۰ ص ۷۰ – ۷۱ .
۶ – مجله یغما ، سال ۷ ، شماره ۱۲، ص ۵۵۹ – ۵۶۰ .
۷ – شرح حال رجال ایران ، جلد سوم ، ص ۴۶۴ و سفرنامه میرزل فتاح خان گرمرودی ، ص ۹۱ .
۸ – حقایق الاخبار ناصری ، ص ۳۹ – ۴۰ و مردم شناسی با تکیه بر ایلات و عشایر ، ص ۲۸ و شرح حال رجال ایران ، جلد سوم ، ص ۴۷۱ .
۹ – ایل ها و چادرنشینان و طوایف عشایری ایران، جلد دوم ،ص۶۲۳ .
۱۰ – سی سال رقابت غرب و شوروی در ایران ، ص ۳۱۱۳۱۳ و سالنامه کشور ایران ، سال نهم ۱۳۳۳ ، ص ۳۵۰ .
۱۱ – ایرانشهر، جلد اول ، ص ۱۱۴ .
۱۲ – نامه نور ، شماره ۴ و ۵ ، ص ۶۴ .
۱۳ – ایلات و عشایر آگاه ، ص ۲۲۳ .
۱۴ – ایران و قضیه ایران ، جلد دوم ، ص ۱۳۷ .
۱۵ –" ایران و قضیه ایران جلد دوم ، ص ۱۳۸ " لرد گرزن که جمعیت قشقایی را در سال ۱۸۷۱ میلادی ۶۰۰۰۰ خانوار و در سال ۱۸۹۱ میلادی حدود ۲۵۰۰۰ خانوار ذکر نموده است علت این کاهش را چنین توصیف نموده است : پس ازمرگ ایلخانی مزبور ( محمدقلی خان ) زمام اختیارات در دست خان های کوچکتر افتاد که به اختلاف و نقار داخلی منجر شد . با این ترتیب ۵۰۰۰ خانوار به بختیاری ها ملحق شدند و همین مقدار هم به ایلات خمسه پیوستند و در حدود ۴۰۰۰ خانوار نیز در دهات مختلف پراکنده و ساکن شدند . این جریان جمع کل آنها را به ۲۵۰۰۰ خانوار کنونی رسانید .
۱۶ – تاریخ ایران سایکس ، جلد دوم ، ص ۶۷۰ .
۱۷ – جغرافیای مفصل کیهان ، جلد دوم ، ص ۷۹ – ۸۵ .
۱۸ – جغرافیای نظامی ایران ، احتسابیان ، ص ۳۳۳ .
۱۹ – مردم شناسی ایران ، ص ۲۵۳ .
۲۰ – مجله هنر و مردم ، شماره ۴ ، ص ۱۹ .
۲۱ – ایرانشهر ، جلد اول ، ص ۱۴۴ – ۱۴۷ .
۲۲ – عشایر متحرک استان فارس – کهگیلویه و بویر احمد ، ص۱۲ – ۴۷ .
۲۳ – نامه نور ، شماره ۴ و ۵ ، ص ۵۸ .
۲۴ – مجموعه اطلاعات و آمار ایلات و طوایف عشایری ایران ، ص ۸۶ .
۲۵ – آمارگیری عشایر کوچرو استان فارس ، ص ۳۰ .
۲۶ – مردم شناسی با تکیه بر ایلات و عشایر ، ص ۳۰ .
۲۷ – مردم شناسی با تکیه بر ایلات و عشایر ، ص ۳۵ – ۳۶ .
۲۸ – مجموعه اطلاعات و آمار ایلات و طوایف عشایری ایران ، ص ۸۶ .
۲۹ – ایرانشهر ، جلد اول ، ص ۱۴۴ .
۳۰ – عشایر متحرک استان فارس – کهگیلویه و بویر احمد ، ص ۱۶ .
۳۱ – هنر و مردم ، شماره ۴ ، ص ۱۹ .
۳۲ – عشایر متحرک استان فارس – کهگیلویه و بویر احمد ، ص ۲۷ .
۳۳ – مجموعه اطلاعات و آمار ایلات و طوایف عشایری ، ص ۸۶ .
۳۴ – ایرانشهر ، جلد اول، ص ۱۴۵ .
۳۵ – مجموعه اطلاعات و آمار ایلات و طوایف عشایری ایران ، ص ۸۶ .
۳۶ – ایرانشهر ، جلد اول ، ص ۱۴۵ .
۳۷ – عشایر متحرک استان فارس و . . . ص۸۶ .
۳۸ – مجموعه اطلاعات و آمار ایلات و . . ص ۸۶ .
* - مقدمه ای برشناخت ایل ها ، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران .